براي سال ها مينويسم ......
سال ها بعد كه چشمان تو عاشق ميشوند.......
افسوس كه قصه ي مادربزرگ درست بود......
هميشه يكي بود يكي نبود...براي سال ها مينويسم ......
سال ها بعد كه چشمان تو عاشق ميشوند.......
افسوس كه قصه ي مادربزرگ درست بود......
هميشه يكي بود يكي نبود...
نظرات شما عزیزان:
baran
ساعت21:10---4 اسفند 1390
زندگی رنگ پریشانی گرفت
هر که آمد عشق را بازی گرفت
رنگ ارزشها همه بی رنگ شد
معصیت با عافیت همسنگ شد
ای دریغا رادمردی ها چه شد
قصه مردان عشق افسانه شد
رسم لیلی مُرد و مجنون زار شد
عاشقی خر مهره بازار شد
می شود بار دگر همدل شویم
در وفا چون پاک بازان گل شویم
|